در ستایش زنجموره....

ساخت وبلاگ

امکانات وب

صبح اومدنی سرکار اخبار عجیبی از رادیو شنیدم. که گفت: دانش آموز هنرستانی که در پی اخژار مدیر هنرستان در جیرفت اقدام به کتک زدن مدیر و فرار از مدرسه کرده است با همکاری نیروهای قوه قضاییه و نیروهای انتظامی ! بازداشت شد!  ای بابا... مگر دارید راجع به ی قاتل یا قاچاقچی مواد مخدر حرف میزنید... کار غلطی کرده درش شکی نیست اما این نحوه برخورد این نحوه رسانه ای کردن یعنی  دانش آموز هنرستانی ۱۵،۱۶ ساله در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 156 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20

این آقای ک دیگه شورش رو درآورده...

از وقتی اومده داره با تلفن حرف میزنه اون هم بلند بلند...

چقدر بی ملاحظه اند برخی...

اصلا تمرکزم رو از دست دادم..

+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 12:42  توسط آهو  | 
در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 154 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20

 توی آبان ماه باید وامی رو که سال گذشته برای کارهای خ برداشته بودم رو تسویه کنم... به بابا مامان گفتم خیلی وقته تمام شده اما خب نشده  دیدم نگرانند گفتم از نگرانی بیان بیرون... حقوق این ماه رو بذارم رو اون سه ای که سپرده کردم تقریبا درست میشه. چقدر این داستان خ اذیتم کرد... م هم وام برداشته بود اما بیشترش رو خودم متقبل شدم... یکی چندسال پیش ی سنگی رو انداخت توی چاه حالا زورمون نمیرسه درش بیار در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 144 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20

می دونم می دونم...

میدونم در این مورد من مقصرم...

انکار نمیکنم...

سرزنشم نکن...

+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 19:21  توسط آهو  | 
در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20

ی پیامک کد فعالسازی دیگه...

از دیروز سومین بار ه...

در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 139 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20

از کنار آموزشگاه کیش محل رد شدم و بچه ها تعطیل شده بودند.پدر و‌مادرها جلو آموزشگاه منتظر بچه هاشون بودند هرکی می آمد بیرون میرفت سمت پدر یا مادر یا یکی از اینها میرفت طرفش...دختری پرید بغل مادرش و مادر سرش رو بوسید... من یاد سهراب خودم افتادم که الان تو این لحظه تو آغوش کدوم سطل زباله شهر سرش رو خم کرده و زباله هارو مع و تفکیک می کنه... وقتی که پای عدل میاد و استپ می کنم و حرفم نمیاد بخاطر ه در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 156 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20

یک جفت چشم که به چشمهام خیره شدند دائم جلو چشمهام ه... نگاهش بی شباهت به نگاه اون آقا نیست... همون که خودش رو آقازاده معرفی می کرد... چرا اما ؟ چرا دائم این حس رو دارم ؟  م.ف عصر پیام داده بود... حالم رو پرسیده بود و از کتاب زندکی جنگ و دیگر هیچ که در ازای تندیس خیام و کتاب چرا سفر می کنید، که بهم داده بود، همون دفعه آخر براش برده بودم تشکر کرده بود و میگفت از خوندنش لذت برده و نظر خودم رو پ در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 163 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20

دکتر ن چهار روز دیگه به ایران برمیگرده... بعد از سه ماه... باید منابع جدید رو بازهم نگاه کنم... ناسلامتی قرارع پروپوزالم رو دفاع کنم... شاید هم یک داستان نوشتم... پاییز و‌پروپوزال... یا پروپوزال در پاییز... آره دومی شاعرانه تره... اما رشته من و شعر و شاعری؟ آره خب... چیزی که همه همیشه تعجب میکنند...حتی خودم... رشته تو و سفال؟ رشته تو و‌عکاسی؟ رشته تو و ادبیات ؟ خب ...ببخشید این چندلایه ای بو در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 162 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20

احساس میکنم آدم بی مصرفی ام...

وقتی تو روز سخت پدر مادرم میرم تو لاک خودم کتاب میخونم و دم از پاییز میزنم...

از خودم خجالت میکشم...

بی شعوری اینجا اونجا نداره...

قبول کن...

فرار نکن...

آدم باش و آدم بمون...

دوست دارم به خودم ناسزا بگم...

نافهم...

...

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوازدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 0:39  توسط آهو  | 
در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 163 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20

سکوت سنگین بیرون میترسونتم...

هنوز پنجره اتاق باز ه...

با وجود خنک تر شدن..

دوست ندارم ببندمش...

توی این خونه ساکت و ساکت، تنها راه ارتباطیم با بیرون همین پنجره ست ...

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوازدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 1:9  توسط آهو  | 
در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 152 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20